وقتی آرمان هوس بازی میکنه!
یه بار که عزیزجون در حال آشپزی هستن و عموجون تو اتاقش،
وروجک بابا هوس بازی میکنن
،،،،،،،،
عزیزجون کارش تموم میشه، میاد پیش آرمان
که می بینه آرمان نیست!
سراغش رو از عمو می گیره که ایشونم بی اطلاع بودن!!
دو تایی میرن دنبال آرمان،
همه جای خونه رو میگردن تا پیداش کنن:
زیر میز، پشت مبل ها، پشت پرده، اتاق خواب ها،
زیر تخت ها، سرویس بهداشتی، تراس،
راهروی ساختمان!!!
نعععععععععع
هیچ اثری از این وروجک نیست که نیست،
انگار آب شده رفته تو زمین
ترس میفته تو دل عزیزجون و عموجون!
از پنجره پایین رو نگا میکنن که مبادا خدای نکرده...
همینجور که دنبال آرمان می گشتن، صداش میزدن تا جواب بده،
اما از در و دیوار صدا می اومد ولی از آرمان نـــع!
تا اینکه
وقتی عزیزجون میره تو اتاق
که لباس بپوشه و بره بیرون از ساختمان رو هم بگرده
می بینه از داخلِ کمد دیواری، پشت رختخواب ها
صدای خنده ی ریزی میاد
میره نیگا میکنه و می بینه
بعععععععععععععلههههه
آقاااا با دو تا دستاش جلوی صورتشو گرفته و میخنده ه ه ه!!!
و از این بازی ای که راه انداختـه
کلـــی داره کیف میکنه!
دیگه نمیدونه که دلِ عزیزجون و عموجونش آب شد تا آقازاده رو پیدا کردن.
.
.
قیافه ی اون لحظه ی آرمان
!!!!!!!!!!!